به سقوط خرمشهر چیزی نمانده بود. بهنام می‌رفت شناسایی. چند بار او را گرفته بودند، اما هر بار زده بود زیر گریه و گفته بود: «دنبال مامانم می‌گردم، گمش کردم.» عراقی‌ها هم ولش می‌کردند. فکر نمی‌کردند که بچه سیزده ساله برود شناسایی! شهید دانش آموز بهنام محمدی
کتاب دوران طلایی - خاطرات دوران نوجوانی شهدا
من هر وقت در خیابان عکس های شهدا را می بینم،
می ایستم و سلام می کنم!!!!
اگر یک عکس باشد می گویم:
"السلام علیک یا ولی الله"
و اگر چند عکس باشد می گویم:
"السلام علیکم یا اولیاء الله"
(علامه حسن زاده آملی)
منتظرند... سنگهایی که تمام هفته را زیر آفتاب مینشینند به امید آبی که تو هر هفته رویشان میریزی...
وعده ما پنجشنبه ها
قطعه ۴۴ از ساعت 14 الی 18
«سپاه پاسداران نور چشم و عضو اصلی انقلاب است، چرا که از بطن انقلاب روییده، رشد کرده و رو به کمال است.»
مقام معظم رهبری و فرماندهی معظم کل قوا
نه همی جای تو در سامره تنها باشد
که به دلهای محبان تو جای تو بود
دیده گریان نشود روز جزا در محشر
هر که گریان به جهان بهر عزای تو بود
شهادت جانسوز امام هادی(ع) تسلیت باد
دستم را به پرچمت میگیرم, شبیه رزمنده ها که دلشان گرم بود به سربند یازهرا...
گرمای دست مادر آب میکند یخ دنیا را...
کنار هر که بنشینی بوی او را میگیری...
چند ماهی هست که نشسته ایم کنار افلاکیان, به این امید که آسمانی های سراسر میهن سرافرازمان, پنجشنبه بگیرند دستهایی را که به سمتشان دراز شده...
با ما همراه باشید در طرح ملی خادمین شهدا_فدک
هر چند جنگ را ندیده بود اما سخن از جبهه، آتش به دلش می افکند. بوی عطر شهادت را از پیکرهای تکیده ی شهدا می گرفت و راه بهشت شهدا را یافته بود و گله از ماندش داشت، اشک هایش مرحم زخم های شهیدان بود.
-----------------------------------------------------------------
شهید سید امیر تشت زرین،در مردادماه سال 75، در سن 24 سالگی، در منطقه عملیاتی والفجر یک (فکه ) ندای «ارجعی الی ربک » را لبیک گفت و به افلاکیان پیوست.
مادرم کرده سفارش که بگو اول ماه :
باَبی اَنت وَ اُمی یا ابا عبدالله ...
