فدک

فدک تکه ای از بهشت

فدک

فدک تکه ای از بهشت

فدک

« قدمی کوچک برای خدمت به شهدای گمنام »
وعــده مـا ، پنجشنبــه‌ها از ساعت 14 الی 18
خواهران قطعه 44 و برادران قطعه 50 بهشـت زهـرا (س)...

برای عضویت در سامانه پیامکی، عدد 13 را به همراه نام و نام خانوادگی به شماره
30004980145211 ارسال نمایید.

گروه فرهنگی خادمین شهدای گمنـام- فــدک

۱۱ مطلب در اسفند ۱۳۹۳ ثبت شده است

امام کاظم - علیه السلام - فرمود:

چون به اطفال وعده‌ای دادید وفا کنید (و تخلف ننمائید)، زیرا کودکان گمان می‌کنند شما رازق آن‌ها هستید. خداوند برای هیچ چیز به قدر تجاوز به حقوق زنان و کودکان غضب نمی‌کند.
. «کافی، ج ۶، ص ۵۰»


*وعده دیدار پنج‌شنبه آخر سال در جوار گمنام‌های پر آوازه‌مان *


فدک قطعه ای از بهشت

معجزه یعنی خرق عادت، یعنی کاری خلاف عادت‌های معمول و همیشگی. 


این هفته سنگ‌های سپید فدک، شاهد معجزه‌ای بودند از جنس دلتنگی... 


این هفته آشناهای قدیم و دوستان جدید در کنار هم غبار فراموشی را تکاندند از دل‌هاشان و آبیاری کردند جوانه‌های عشق را در دل‌هاشان. 


کاش می‌شد اینهمه دلتنگی را، هر روز و هر ساعت به رگ‌های اندیشه‌مان تزریق می‌کردیم... 


این هفته هم پای قرارمان بودیم. 


ای سید و مولای ما، کاش نگاهت بیفتد به این قطعه بهشتی... 


در انتظار آفتاب، در این شب‌های تاریک، با نور این ستاره‌ها راه را پیدا می‌کنیم، دعا کنید برای استقامتمان‌ای آیه نور


بچه و مادرش در فدک

فدک قطعه ای از بهشت

در نظر داریم در پنجشنبه آخر سال بر مزار هر شهید گمنام سبزه‌ای به نشانه رنگ سبز انتظار بگذاریم.
هرکدوم از دوستان تمایل به مشارکت دارد، از همین حالا اعلام و اقدام کند.


=================================


سهم هر کدوم از فدکی‌ها دو عدد سبزه کوچیک. 


=================================


ان شاءالله ۲۸ اسفند ماه / پنج شنبه آخر سال/ قطعه ۴۴


فدک قطعه ای از بهشت

تاریخ بدون قلب مورد تقلب قرار می‌گیرد و شهید قلب تاریخ است، زنده و تپنده... 


این قلب همیشه می‌تپد، قلب تپنده‌ای که عالم را زنده نگه می‌دارد...

 «سلام بر او، آن روز که تولد یافت، و آن روز که می‌میرد و آن روز که زنده و برانگیخته می‌شود.»


* سوره مریم آیه ۱۵ *



فدک قطعه ای از بهشت

آن مرد ها که در دل عالم یگانه اند
از امتداد خون "زنی" جاودانه اند . . .

از خاک چادرش همه صد کام می کشند
از کوچه ای اسیر تب گرم جاده اند . . .

در ذهن ماست که همه دم ایستاده اند
اما کنار حضرت زهرا (س) فتاده اند. . .


فدک قطعه ای از بهشت

یادمان باشد ولایت یادگار فاطمه است
هر که مولایش علی شد از تبار فاطمه است

یادمان باشد فداییّ علی مرتضی
بازوی بشکسته و چشمان زار فاطمه است

یادمان باشد که آثار حمایت از علی
روی چشمان کبود و اشک بار فاطمه است

یادمان باشد که سیلی زد عدو بر روی او
بیت الاحزان شاهد چشمان تار فاطمه است

یادمان باشد که پیغمبر سفارش کرده بود
در میان عرش حتی بی‌قرار فاطمه است

یادمان باشد عدو سیلی زد و خندید و رفت
حضرت محسن بلا شک رازدار فاطمه است

آنکه سیلی زد بر او گوش فلک را پاره کرد
هستی از روز ازل دور مدار فاطمه است

آیهٔ لولاک را در وصف او فرموده‌اند
چرخش چرخ فلک از اعتبار فاطمه است

مانده‌ام در مدح او زیرا که مداحش خداست
خلق ارباب دوعالم شاهکار فاطمه است

از برای فاطمه در عرش اگر باشد حرم
حضرت جبریل حتما کفشدار فاطمه است

یادمان باشد که قلب عاشقان مرتضی
تا قیام حضرت حجت مزار فاطمه است

ناله زد بین در و دیوار مهدی جان بیا
تا بگیری انتقام، این انتظار فاطمه است



فدک قطعه ای از بهشت

از بنیاد ساکی دست‌شان رسید، لباس بود، وسایل بود، اما این‌ها جای خالی پسر را پر نمی‌کند...


لباس‌ها پاره بودند... مادر دوخت‌شان، مثل دیده‌هایش که به در می‌دوخت...


مادر با چشمان باز رفت... پدر هم اکنون تَکیده... قامتش خمیده... صورتش چروک شده... چشمانش اما مثل سابقند... هم‌چنان خیره و منتظر... عکس روی تاقچه سال‌هاست یاد آور این واژه هست برایم: «انتظار»... واژه‌ای عمیق درعین سادگی...


«انتظار» را اگر خواستی معنا کنی به دایره المعارف یعقوب‌هایی مراجعه کن که دیده‌شان بسته شد اما به دیدار یوسف‌شان روشن نشد. این چند هفته را که به «فدک» می‌آیـم، هر بار که آبی بر مزاری می‌ریزم، چیزی هم در درونم فرو می‌ریزد و می‌گویم نکند «مرتضای» گمشدهٔ ما باشی...


شهید مرتضی کتابی
تاریخ شهادت: ۲۴ فروردین ۶۲
شرهانی عملیات والفجر ۱





فدک قطعه ای از بهشت

به لطف شهدا اولین گردهمایی خانواده های اعضای گروه خادمین شهدا- فدک برگزار شد.


فدک قطعه ای از بهشت

آسمان بدون اشک تهران هم چند هفته ای هست که پنجشنبه ها میشوید مزارهاتان را...

 این هفته نقش و نگار نام گمنامتان را پررنگ کردیم هم روی سنگها هم در دلهامان...

شده ایم درست مثل دسته گنجشک ها, هر هفته به امید دانه ای سرمیزنیم به سفره همیشه باز شما, گاه با همراه های تازه و گاه با جای خالی قدیمی تر ها...

امید بسته ایم به زمزمه های زیارت عاشورا که قدرت بالهامان باشند در این آسمان دود زده....

گزارش کار این هفته مان اشک بود و رنگ, جای همه شما خالی...

فدک قطعه ای از بهشت

اولین قدم را که می‌گذارم و وارد می‌شوم، تفاوت را احساس می‌کنم حتی با یک وجب قبلش...


اینجا همہ چیز برایم مفهوم دیگری دارد، فرق می‌کند...


اینجا بهشت روے زمین است... و بالا‌ترین درجہ این بهشت براے من جایے است کہ از هیچ کس نام و نشانے باقی نمانده و همہ یکسان‌اند...


گویی همہ گم شده‌اند تا من و تو پیدا شویم...


قطعہ ۴۴ را می‌گویم...


نمی‌توانم اینجا را با قبرستان مقایسه کنم...


سکوت قبرستان مرا بہ وحشت می‌اندازد و اینجا آرامم می‌کند...


مگر سکوت با سکوت فرق می‌کند؟؟


پاسخی برای سوالاتم ندارم، فقط این را می‌دانم که:


رشتہ‌ای بر گردنم افکنده دوست..
می‌کشد هرجا کہ خاطر خواه اوست...


فدک قطعه ای از بهشت

خورشید پنجشنبه که غروب می‌کند، چیزی در دلم فرو می‌ریزد...


انگار دست‌هایی آلودگی‌هایم را پاک کرده‌اند و من طاهر شده‌ام، ترس دارد شروع دوباره...


من هر پنجشنبه را به شوق اینکه بهتر شروع خواهم کرد‌، آغاز می‌کنم...


امروز هم در میانه غبارروبی این سنگ‌ها، وقت آبیاری گل‌ها، هنگام پررنگ کردن نوشته‌های روی مزارتان، حتی موقع خواندن زیارت عاشورا، تمام اندیشه‌ام این بود که چقدر همه‌مان پاک‌تر شده‌ایم درست مثل این سنگ‌های سپید...


گزارش کار امروزمان، پاک کردن دل‌هامان است که کاش تا هفته بعد، غبار غفلت نپوشانده باشدش...




فدک قطعه ای از بهشت