زندگی برای ما در یک آپارتمان در آلمان خیلی یکنواخت و خسته کننده بود. به خصوص برای ما که فرزندان خردسالی بودیم و از ایران با آن همه آشنایانی که داشتیم وارد محیط غربت شده بودیم. پدرم برای جبران این مساله معمولا آخر هفته ما را به اطراف هامبورگ برای تفریح و استراحت میبرد. نکتهٔ جالب آنجا بود که حتما قبل از این مسافرتهای کوتاه از همهٔ ما سوال میکردند: بچهها این هفته کجا بریم بهتره؟ وقتی نظر ما را میگرفتند حرکت میکردیم.
در قم هم که بودیم ما را برای تفریح به باغهای اطراف میبردند.
شهید بهشتی