مدت ها بود که نتوانسته بودم گوشت تهیه کنم. گوسفندی ضبح کردم. مجید گفت:"گوسفند رو برای کسی سر بریدی؟" گفتم:"نه, برای خودمونه". با تعجب گفت:"فقط خودمون؟" گفتم :"آره" با حالت خاصی گفت:"موقعی که مردم گوشت به سختی گیرشون میاد, شما چطور دلتون میاد اون رو تنهایی استفاده کنین ؟ من وقتی از اون گوشت میخورم که به شیش_هفت تا همسایه داده باشین وگرنه لب بهش نمیزنم."
راوی:پدر شهید مجید جعفری