سنگین است؛ نمیتوانم عمق این درد را حس کنم...
حتی نمیتوانم لحظهای نبودن پدرم را تصور کنم...
سکوت میکنم و به حقیقت، هیچ جوابی در برابر عظمت صبرتان ندارم...
و سجده میکنم به تربت پاک پدرانی که رفتند...
و بوسه میزنم به روح وسیع و صبور دخترانی که زینبوار در راه پدر قدم گذاشتهاند تا تحقق رسالتهای عاشقانه و عارفانه و زهراییشان...
تو پدرت را با من.. با ما... با همه جامعه تقسیم کردی...
و اینک ما همگی خواهران کوچک تو هستیم...
با تعظیم در برابر وسعت روحتان و بلندنامی پدر عزیزتان...
خواهر عزیزم به این فکر کن که پدرت دردونه قلب حضرت مادر سلام الله علیهاست و به این فکر کن که پدرت بالانشین عالم ملکوت است... و از عرش خدا مراقبت توست...
دلنوشته یکی از فدکیان برای دختران شهدای گمنام!
حتی نمیتوانم لحظهای نبودن پدرم را تصور کنم...
سکوت میکنم و به حقیقت، هیچ جوابی در برابر عظمت صبرتان ندارم...
و سجده میکنم به تربت پاک پدرانی که رفتند...
و بوسه میزنم به روح وسیع و صبور دخترانی که زینبوار در راه پدر قدم گذاشتهاند تا تحقق رسالتهای عاشقانه و عارفانه و زهراییشان...
تو پدرت را با من.. با ما... با همه جامعه تقسیم کردی...
و اینک ما همگی خواهران کوچک تو هستیم...
با تعظیم در برابر وسعت روحتان و بلندنامی پدر عزیزتان...
خواهر عزیزم به این فکر کن که پدرت دردونه قلب حضرت مادر سلام الله علیهاست و به این فکر کن که پدرت بالانشین عالم ملکوت است... و از عرش خدا مراقبت توست...
دلنوشته یکی از فدکیان برای دختران شهدای گمنام!