بگذارید یک افسانه برایتان بگویم، میدانم که باور نمیکنید.من و حمید شش ماه در تهران بودیم. در این مدت سه یا چهار بار آبگوشت خوردیم و چند باری به قول حمید شفته پلو. بقیه اش یا ماست بود یا پنیر یا هندوانه و خربزه. توی خانه یخچال یا گاز خوراک پزی هم نداشتیم. حمید از همان اول به من میگفت:"تو نباید همه وقتت رو صرف پختن غذا و کارهای خانه بکنی. غذای ما باید همان باشد که محرومین جامعه میخورند."
راوی: همسر شهید حمید قلنبر