هیچ وقت عکست تمیز نبود! آخر میدانی؟! روی شیشه عکس قاب شدهات رد
دستی همیشه نقاشی شده بود، دست مادری که بر سر پسر کوچکش کشیده میشد...
این
بار هم که مادر آمد سلامی دهد و دستی بکشد شرمنده شد! چراکه روی رد دستها
جای لبهایی باقی مانده بود... هنوز عادتت سر جایش بود، دست مادر را بوسیده
بودی...