فدک

فدک تکه ای از بهشت

فدک

فدک تکه ای از بهشت

فدک

« قدمی کوچک برای خدمت به شهدای گمنام »
وعــده مـا ، پنجشنبــه‌ها از ساعت 14 الی 18
خواهران قطعه 44 و برادران قطعه 50 بهشـت زهـرا (س)...

برای عضویت در سامانه پیامکی، عدد 13 را به همراه نام و نام خانوادگی به شماره
30004980145211 ارسال نمایید.

گروه فرهنگی خادمین شهدای گمنـام- فــدک

۹۶ مطلب با موضوع «شهدا» ثبت شده است

تهران زندگی می کردیم و فقط علی اصغر و زهرا را داشتیم. یک روز عصر آمد خانه.مثل همیشه نبود. کتش را گرفتم تا آویزان کنم.رفت دست و صورتش را شست و آمد.بی مقدمه گفت:"باروبندیل رو جمع کنیم و بریم سرخه ". گفتم :"برای چی؟" گفت:"هرروز زنای بی حجاب و مردای بی غیرن بیشتر میشن, مگه میشه تو این بی بندوباری بچه تربیت کرد؟" 

راوی:همسر شهید ابراهیم چتری



فدک قطعه ای از بهشت

رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم: پنج کس اند که من و هر پیامبر مستجاب الدعوه ای آنان را لعنت کرده است، آن کس که در کتاب خدا آیه ای را زیاد گرداند و کسی که سنت و روش مرا رها کند و کسی که قضا و قدر خدا را تکذیب کند و کسی که حرمت عترت مرا که خدا واجب فرموده نگه ندارد و کسی که اموال عمومی را به خود منحصر سازد و آن را حلال شمارد.

الکافی،ج2،ص293

__________________________________________________________

نانوایی محل بسته بود و برای خرید نان باید مسافت زیادی را طی می کردیم. به محسن که تازه از راه رسیده بود گفتم:"مادرجان نانوایی بسته بود،میری یه جای دیگه چندتا نون بگیری؟" گفت :"بله، چرا که نه" بعد موتورش را گذاشت داخل حیاط و کیسه را از من گرفت.

پرسیدم:"چرا با موتور نمیری؟" گفت:"پیاده میرم.موتور مال خودم نیست، بیت الماله."

شهید محسن احمدزاده،کتاب فرهنگنامه شهدای سمنان،ج1،ص172


فدک قطعه ای از بهشت

اسکناس را دیده ای؟

هرچه تکانش بدهی صدا نمی دهد, صدا مال پول خرد است.

انسان ها هم همینند...

دانه درشت ها بیصدایند.....گمنامند...


فدک قطعه ای از بهشت

پانزده سال بود که اسمم را برای حج نوشته بودم ولی اسمم در نیامده بود.به علی گفتم:"علی جون,تو میتونی اسم منو جلوتر بندازی.من زودتر برم مکه؟" 

بالاخره تیمسار مملکت بود و حرفش برو داشت. گفت:"عزیزجون,شما هر وقت اسمت دربیاد میری مکه, دست خداست, من برم حق یکی دیگه رو پایمال کنم که شما زودتر بری مکه؟"

آن موقع ناراحت شدم, ولی حالا که فکر میکنم, میبینم بچه ام حق داشت, گناه کوچکی نبود.

راوی: مادر شهید سپهبد علی صیاد شیرازی


فدک قطعه ای از بهشت

در اکثر عملیات ها حضور داشت و ۵ بار مجروح شد؛آن هم جراحات شدید. اما قرار نداشت, تا وقتی که وارد کمیته تفحص شد و به عنوان تخریبچی به جستجوی پیکرپاک شهدا پرداخت.

___________________________

شهید سعید شاهدی در سال ۷۴ و در سن ۲۷سالگی, در ارتفاعات ۱۱۲فکه براثر انفجار مین به شهادت رسید.


فدک قطعه ای از بهشت

مادر جان من متنفر بودم و هستم از انسانهای سازش کار و بی تفاوت و متاسفانه جوانانی که شناخت کافی از اسلام ندارند و نمی دانند برای چه زندگی می کنند و چه هدفی دارند و اصلا چه می گویند بسیارند. ای کاش به خود می آمدند. از طرف من به جوانان بگوئید چشم شهیدان و تبلور خونشان به شما دوخته است بپاخیزید و اسلام را و خود را دریابید نظیر انقلاب اسلامی ما در هیچ کجا پیدا نمی شود


فدک قطعه ای از بهشت

یک روز مثل همیشه سفره را پهن کردیم و با هم مشغول غذا خوردن شدیم که از من پرسید:"چه خبر؟" من هم شروع کردم به صحبت از رفتنم به منزل یکی از اقوام و خریدهایشان. یک مرتبه دیدم بین حرفهای من بلند شد و با حالت خاصی از من پرسید:"چیزی کم آورده ام؟" گفتم:"نه، اتفاقا زیاد هم هست" بعد نگاهی به سفره انداخت و با نرمی خاصی گفت:"شما بهتر از من میدونی که غیبت کردن ، یعنی خوردن گوشت مرده برادر. دوست داری همچین گوشتی سر سفره مون باشه؟"

سردار شهید محمد حسن فایده


فدک قطعه ای از بهشت

آقای رجایی تا قبل از پیروزی انقلاب ، برای اهل خانه اش تلویزیون نخرید. احساس میکرد برنامه های تلویزیونی رژیم شاه، به لحاظ اعتقادی برای فرزندانش مضر است. در عوض همین که انقلاب پیروز شد و صدا و سیما رنگ و بوی انقلاب گرفت، برای بچه ها تلویزیون خرید.

شهید محمدعلی رجایی


فدک قطعه ای از بهشت

دنیا مشتش رو باز کرد


شهیدان گل بودند

و

ما پــــــــــوچ


فدک قطعه ای از بهشت

میشد مثل خیلی ها بنشینی در خانه و به درس و هنرهایی دوست داشتی بپردازی. تو اما سرت پر شده بود از هوای کوی دوست...

____________________________

شهیده سیده طاهره هاشمی، در سن 14 سالگی در درگیری های خونین گروهک های معاند با انقلاب با نیروهای بسیجی و مردمی در روز 6 بهمن سال 1360 به شهادت رسید.


فدک قطعه ای از بهشت

در زمان غیبت به کسی منتظر می گویند که منتظر شهادت باشد..   


**شهید مهدی زین الدین**


فدک قطعه ای از بهشت

شهید محسن حیدری، یکی دیگر از مدافعین حرم شریف حضرت زینب سلام الله علیها و از فعالان فرهنگی و قرآنی شهرستان خمینی شهر بود که در سوریه به درجه رفیع شهادت نائل شد و پیکر مطهر این شهید روز 31 مرداد ماه سال 92 در گلزار شهدای خمینی‌شهر به آغوش خاک رفت.


فدک قطعه ای از بهشت

امام صادق علیه السلام: هیچ مردی نیست که تکبر بورزد یا خود را بزرگ بشمارد مگر به خاطر ذلتی که در نفس خود می یابد.

وسائل الشیعه،ج15،ص380

________________________________________________________

عملیات بیت المقدس تازه تمام شده بود که خبر رسید اسرائیل به جنوب لبنان حمله کرده . از طرف سپاه چند نفر رو انتخاب کردند که برای ایجاد یک قرارگاه به لبنان اعزام شوند.من هم یکی از انتخاب شده ها بودم.

وقتی برادرم حسن فهمید آماده رفتن شده ام، بهم گفت:"نکنه فکر کنی چون برای جنگ با اسرائیل انتخاب شدی ، کسی هستی و مهم شدی؛نکنه غرور بگیردت.اینم بدون که تو با نیروهای بسیجی هیچ فرقی نداری. اونجا هم که رفتی برای خدا کار کن و مواظب باش خودت رو گم نکنی."

شهید حسن باقری،کتاب صنوبرهای سرخ،ص109


فدک قطعه ای از بهشت

تازه وارد دانشکده نیروی هوایی شده بود که یک روز با من تماس گرفت و گفت:"فلانی لطفا بیا تهران، کار واجبی دارم." نگرانش شدم، مرخصی گرفتم و رفتم تهران.

بعد از احوال پرسی گفت:"شما مسئول آسایشگاه ما رو میشناسی، بی زحمت برو راضیش کن تا منو از طبقه دوم بیاره طبقه اول".

گفتم :"قضیه چیه عباس؟ تو که یه سال بیشتر اینجا نیستی!" گفت:"آسایشگاهمون به آسایشگاه خانوما دید داره، نمی خوام به گناه بیفتم."

شهید عباس بابایی


فدک قطعه ای از بهشت

به همه پدرایی که پرکشیدن تا ما راه آسمون رو یاد بگیریم

روز پدر مبارک 

به همه پدرایی که کمرشون خم شد از غصه پیکری که هیچ وقت پیدا نشد 

روز پدر مبارک 

به همه پدرایی که یه عمره روی صندلی چرخدار نشستن تا ما سرمون رو بالا بگیریم و رو پای خودمون وایسیم

روز پدر مبارک، پدران آسمانی...


فدک قطعه ای از بهشت

وقتی در دانشگاه کارولینای شمالی,از رساله اش با موضوع "شهادت" دفاع میکرد, هیچ کس نمیدانست که مدرک واقعی اش دکترای جامعه شناسی نبود. او مدرک واقعی اش را سالها بعد و در هویزه دریافت کرد.

____________________________

سردار شهید جاویدالاثر دکتر ناصرالدین نیکنامی پس از اطلاع از محاصره هویزه و سوسنگرد, با پای مجروح از بیمارستان گریخت تا به یاری رزمندگان بشتابد و عاقبت به وصال حضرت رب رسید و از جسم خاکی اش, "هیچ " باقی ماند.


فدک قطعه ای از بهشت

پدرم خیلی زیبا و مؤثر به ما تذکر می داد. دعوا کردنش همیشه غیر مستقیم بود.وقتی کار اشتباهی انجام میدادیم,صدایمان می کرد؛ می برد توی اتاقش. با هم مینشستیم. بابا سوره والعصر را میخواند. حالا من دل توی دلم نبود که چه کار بدی کرده ام.این طرز تذکر دادنش از صد تا داد زدن و دعوا کردن سنگین تر بود. آن قدر زیبا و باادب حرف میزد که به خودم قول میدادم دیگر اشتباهم را تکرار نکنم.

راوی:فرزند شهید صیاد شیرازی


فدک قطعه ای از بهشت

 چشمهایمان را دوخته ایم به مزارهاتان که آیینه آسمان است.

چشمهای شما هم لابد دوخته شده به قدم های ما که مبدا را پایمان را روی مین های گناه بگذاریم...

مدتی هست که هر هفته, پا در مسیر خدمت به شما گذاشته ایم, وعده ما فرداست...

قرار خاکی ها با افلاکی ها....

پنجشنبه ها 

خواهران قطعه 44 گلزار شهدا تهران

برادران قطعه 50 گلزار شهدا تهران

از ساعت14 الی 18


فدک قطعه ای از بهشت

پدرم آمده بود مدرسه و نمره ضعیف مرا در امتحان دیکته دیده بود.جلوی بچه های کلاس با حالتی بین جدی و شوخی گفت:"این چه نمره ایه که تو گرفتی؟" حرفی برای زدن نداشتم. پدر با آقا معلم خداحافظی کرد و رفت. زنگ تفریح همکلاسی هایم میگفتند:"وقتی به خونه رسیدی, حتما یه دست کتک مفصل میخوری." وقتی به خانه رسیدم از روی خجالت به خاطر اشتباهی که کرده بودم, رفتم داخل اتاقم نشستم.چند لحظه ای نگذشت که پدرم آمد داخل اتاق, به من لبخندی زد و آمد پیشم. دستی روی سرم کشید و مرا بلند کرد و بعد با لحن پدرانه ای گفت:"ان شاءالله از این به بعد درست را بخوان "

سردار شهید عبدالحسین برونسی


فدک قطعه ای از بهشت

در شلمچه, هم پاهایش را جاگذاشت, هم ریه اش را. در مدرسه عشق, عجیب بزرگ شده بود.

__________________________

شهید محمد ارجمند, در اردیبهشت ۶۸, در سن ۱۸ سالگی پس از تحمل رنج جانبازی, با نوشیدن شهد شهادت آرام گرفت.


فدک قطعه ای از بهشت